معنی پایتخت پورتوریکو

حل جدول

لغت نامه دهخدا

پورتوریکو

پورتوریکو. [پ ُ ت ُ ک ُ] (اِخ) یکی از جزائر آنتیل آمریکا و از مستملکات اسپانیا و شرقی ترین جزیره از جزایر نامبرده، واقع در 17 درجه و 55 دقیقه و 8 ثانیه و 18 درجه و 32 دقیقه و 23 ثانیه ٔ عرض شمالی و 67 درجه و 58 دقیقه و 69 درجه و 32 دقیقه و 35 ثانیه ٔ طول غربی. شکل آن مستطیل غیر منتظم است و از مشرق بمغرب امتداد مییابد. مساحت آن به انضمام پاره ای از جزایر صغیر ملحق بوی به 9620 و بتنهائی به 9114هزارگز مربع بالغ است و دارای 754315 تن سکنه میباشد. قریب نیمی از مردم از نژاد سیاه و دورگ و باقی مرکبند از اسپانیولیان یا از مردم دیگر ممالک اروپا. این جزیره بصورت ایالتی اداره میشود و مرکز آن شهر سان جوان است. سواحلی ناهموار دارد و دارای رشته کوههای کم ارتفاعی است که از مشرق بسوی مغرب امتداد پیدا کرده است. انهار بسیار از این جبال جاری و اراضی جزیره را سیراب می کند. هوایش معتدل و خاکش حاصلخیز است. محصولاتش عبارت است از: شکر، قهوه، تنباکو، پنبه دانه، الوار، و اشجار صنعتی و غیره. حیوانات: طیور اهلی و حیوانات شکاری بسیار دارد و ماهی نیز در سواحل آن فراوان است. این جزیره در سال 1493 م. بوسیله ٔ کریستوف کلمب کشف شده و در آن عهد 600000 تن سکنه داشته است که از اهالی اصلیه ٔ آن سرزمین بوده اند، ولی مهاجران اسپانیولی این بیچارگان را محو و معادنشان را در ظرف اندک زمانی ضبط کردند. در اوائل قرن 17 م. این جزیره بچنگ انگلیسیان افتاد لیکن طولی نکشید که دوباره به اسپانیول بازپس داده شد. (قاموس الاعلام ترکی).


پایتخت

پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

پایتخت

(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.

فرهنگ عمید

پایتخت

شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیس‌جمهوری و هیئت دولت باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایتخت

پاتخت، تختگاه، دارالاماره، دارالسلطنه، دارالملک، شاه‌نشین، عاصمه

فارسی به عربی

پایتخت

راسمال

فرهنگ فارسی هوشیار

پایتخت

شهری که محل اقامت شاه یا رئیس جمهور ی هیئت دولت باشد

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

پایتخت

Hauptstadt (f), Kapital (n)

معادل ابجد

پایتخت پورتوریکو

2263

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری